توضیحات
در ابتدای رمان قاتل سفارشی می خوانیم… من یه قاتلم، یه قاتل سفارشی. این شغل منه. برای من هدف تعیین میشه اما این منم که تعیین میکنم هدف تا کی نفس بکشه این منم که برای زندگی و هدفم تصمیم می گیرم. من یه قاتلم یه قاتل سنگدل.
نام این اثر: رمان قاتل سفارشی
نگارنده: رویا شاعری
سبک: عاشقانه، پلیسی، اکشن
قسمتی از رمان قاتل سفارشی
در جایی که از قبل در نظر داشتم، استتار کرده و منتظر هستم. کامیون های حمل بار، دقایقی پیش رسیده و افراد هر دو سوی معامله، مشغول جابجایی و بارگیری محموله میان کامیون ها هستند. کمی آنسوتر، «محمود فاخر» خریدار محموله، در اتومبیل خود نشسته و همه چیز را تحت نظر دارد.
من هنوز فرصت زیادی دارم. دستی بر سلاح خوش دستی که برایم تهیه دیده اند و دقایقی پیش، قبل از بالا آمدن از کوه آن را مجهز کرده ام، می کشم و یک دور کنترلش می کنم تا در حین عملیات، دردسر ساز نشود! با دوربین دستی، بار دیگر محل قرار را کنترل می کنم؛ هنوز نیامده اند، پس با آرامش شروع به تمیز کردن اسکوپ (دوربین اسلحه) کرده و پس از نصب آن در جای خود، این بار با اسکوپ محل را تحت نظر می گیرم.
بالاخره سوژه مورد نظر از راه می رسد و سه لندکروز مشکی، در کنار هم در محل متوقف می شوند. سوژه ماشین میانی پیاده شده و در پوشش بادیگاردهایش، به سمت کامیون ها به راه می افتد.