توضیحات
داستان رمان نگین محبت، درباره زندگی مارال دختر ماجراجو و زیبا و کوچک حاج صمد سلطانی ملاک و میلیونر معروف زنجانی در سالهای ۱۳۲۰ است. او در هنگام جنگ جهانی که روسها به ایران می آیند، در سفری مخاطره انگیز به تهران با یاشار شکوهی آشنا می شود و به کمک او سلامت به مقصد می رسد بدون اینکه….
نام این اثر: رمان نگین محبت
نگارنده: فریده رهنما
سبک: عاشقانه، قدیمی
قسمتی از رمان نگین محبت
چه کسی باورش می شد که دختر ناز پرورده و میلیاردر معروفی به نام حاج صمد کمپانی که بدون همراد حتی اجازه ی آمدن تا سرکوچه را هم نداشت، تک و تنها در ایستگاه راه آهن زنجان منتظر حرکت قطار به سوی تهران باشد؟ او خود را در میان چادر سفید گلدارش کاملا مستورکرده بود تا در صورت برخورد با همشهریانش شناخته نشود.
ولی غافل از آن که چشمان سیاه و کشیده و ابروان پرپشت به هم پیوسته دختران حاج صمد سلطانی معروف به کمپانی زبان زد خاص و عام بود و همین یک نشانه برای معرفی و شناخته شدن او کافی بود. ماه شهریور با این که هوا معتدل بود، ولی او به شدت می لرزید.
ترس و وحشت از شناخته شدن و دلهره ی کشف طلا و جواهراتی که در سینه پنهان کرده بود، ناخودآگاه او را دچار هیجان و لرزش اندام کرده بود. با شنیدن اولین سوت حرکت قطار درگوشه ی راست کوپه قطار کنار پنجره کز کرد ولی جرات آن را نداشت که دستش را جلو برده و پنجره نیمه باز را ببندد.