رمان لند
دانلود رمان
رمان پارسا
  • حجم: 3.33 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

توضیحات

رویا بعد از ورشکستگی و مرگ پدر کارخانه دار مشهور، با داشتن مدرک مهندسی تصمیم میگیرد اوقاتش را در خانه خانم سعادت و به مراقبت و نگهداری از این پیرزن بیمار که تنها پسرش *پارسا* در خارج از کشور به تحصیل مشغول است، بگذراند. ولی با بازگشت ناگهانی پارسا قبل از موعد مقررف زندگی شکل دیگری به خود میگیرد و داستان رمان پارسا شروع می شود…

نام این اثر: رمان پارسا
نگارنده: منیر مهریزی مقدم
سبک: عاشقانه

قسمتی از رمان پارسا

رویا در تلاش برای راضی کردن عمه بود.
– عمه جون خواهش میکنم انقدر اصرار نکنید من تصمیم خودمو گرفتم.
– آخه دختر عزیزم من که نمیگم تو کار نکن بکن ولی کاری که در شانت باشه.
رویا دسته ی چرک عمه رو در بین دستهایش گرفت، فشرد و ملتمسانه گفت:
باور کنید نمی خوام رو حرفتون نه بیارم. ولی آخه مجبورم خودتونم شاهد بودید که پیدا کردن کاری مناسب تر شق این در و اون در زدم اما نشد حالا این کار هم موقته فقط میخوام بیکار نباشم.

عمه پیشانی اوووو را بوسید به چشمان عسلی و خوش رنگش خیر شد و گفت: اصلا چرا میخی کار کنی؟ بهت قول میدم نذارم سختی بکشی. درسته که هر کاری بکنم نمیتونم راحتی خانهٔ پدرت رو برات فراهم کنم اما سعی خودم رو میکنم در ضمن خانهٔ مرحوم مدرتم که برات مونده اون مردک کلاه باردار که نتونسته بالا بکشه. همون کم سرمایه ای نیست.

– آره ولی اونجا رو گذشتم برای یک موقیعت مناسب. بذارید یک شریک خوب و مطمئن پیدا کنم و بتونم شرکتی سرپا کنم. اون موقع می تونم از خونه به عنوان یک سرمایه خوب استفاده کنم. باور کنید خودم هم روی این کاری که پیدا کردم حساب نمی کنم بازم میگم این کار موقته.

خرید کتاب
40,000 تومان
https://romanland.ir/?p=29890
لینک کوتاه:
رمان پارسا
  • حجم: 3.33 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

رویا بعد از ورشکستگی و مرگ پدر کارخانه دار مشهور، با داشتن مدرک مهندسی تصمیم میگیرد اوقاتش را در خانه خانم سعادت و به مراقبت و نگهداری از این پیرزن بیمار که تنها پسرش *پارسا* در خارج از کشور به تحصیل مشغول است، بگذراند. ولی با بازگشت ناگهانی پارسا قبل از موعد مقررف زندگی شکل دیگری به خود میگیرد و داستان رمان پارسا شروع می شود…

نام این اثر: رمان پارسا
نگارنده: منیر مهریزی مقدم
سبک: عاشقانه

قسمتی از رمان پارسا

رویا در تلاش برای راضی کردن عمه بود.
– عمه جون خواهش میکنم انقدر اصرار نکنید من تصمیم خودمو گرفتم.
– آخه دختر عزیزم من که نمیگم تو کار نکن بکن ولی کاری که در شانت باشه.
رویا دسته ی چرک عمه رو در بین دستهایش گرفت، فشرد و ملتمسانه گفت:
باور کنید نمی خوام رو حرفتون نه بیارم. ولی آخه مجبورم خودتونم شاهد بودید که پیدا کردن کاری مناسب تر شق این در و اون در زدم اما نشد حالا این کار هم موقته فقط میخوام بیکار نباشم.

عمه پیشانی اوووو را بوسید به چشمان عسلی و خوش رنگش خیر شد و گفت: اصلا چرا میخی کار کنی؟ بهت قول میدم نذارم سختی بکشی. درسته که هر کاری بکنم نمیتونم راحتی خانهٔ پدرت رو برات فراهم کنم اما سعی خودم رو میکنم در ضمن خانهٔ مرحوم مدرتم که برات مونده اون مردک کلاه باردار که نتونسته بالا بکشه. همون کم سرمایه ای نیست.

– آره ولی اونجا رو گذشتم برای یک موقیعت مناسب. بذارید یک شریک خوب و مطمئن پیدا کنم و بتونم شرکتی سرپا کنم. اون موقع می تونم از خونه به عنوان یک سرمایه خوب استفاده کنم. باور کنید خودم هم روی این کاری که پیدا کردم حساب نمی کنم بازم میگم این کار موقته.

خرید کتاب
40,000 تومان
https://romanland.ir/?p=29891
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!