توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان چاو چاو از سروناز روحی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری به اسم آلا پاشا که درصدد یافتن اعتماد به نفس و خودسازیست او تصمیم دارد کارخانه ای که یک سال گذشته متروک مانده و افتتاح نشده را دوباره راه اندازی کند، در این میان، ناچار است از هُلدینگ مشکات کمک بگیرد. تاجرینی که بیش از 50 سال قدمت دارند و نبض بازار به دست آن هاست، اما هیچکس حاضر به همکاری با آلا نمی شود، در میان سنگ اندازی های خانواده و اصرارشان به ازدواج آلا پاشا، یک نفر آلا را همراهی می کند، آلا از او نمی هراسد ولی اعتماد هم نمی کند… چاو چاو: در کوردی به معنی چشم چشم. در ایتالیایی سلام و در فارسی چاو به معنی پول بی ارزش است..
خلاصه رمان : چاو چاو
از دیدارم لبخندی زد و گفت ممنون که متعهدانه سر تایم حاضر شدید. _البته خیلى هم متعهدانه نبود پونزده دقیقه تاخیر داشتم. رو به رویش روی صندلی فرود آمدم که منو را به سمتم هل داد و گفت: هرچی دوست دارید سفارش بدید. پنجه ام را روی منو گذاشتم و گفتم: فقط آب ممنون. در چشمانم خیره ماند و گفت: آرش عاشق لاته بود… گاهی هم موکا… اگر تابستون میومدیم کافه آفاگاتو سفارش می داد. آب دهانم را قورت دادم لاته را می دانستم… ولی در مورد آفاگاتو چیزی به
من نگفته بود اصلا نشده بود که از سفارش هایی که در کافه ها می داد با من حرف بزند. این جمله برای اینکه با آرامش بیشتری بخواهم به حرف هایش گوش بدهم کافی بود. بلد بود… من را بیشتر از خودم بلد بود. با دقت به صورتم خیره ماند می خواست تاثیر حرف هایش را بسنجد. لاته سفارش داد و به چیزی بیشتر از آب به من اصرار کرد قبول نکردم. منو را بستم و مستقیم به او زل زدم. نمیدانم نگاه خیره ام باعث شد کمی عقب نشینی کند موضع اعتماد به نفسش ترک خورد که
دست هایش را در هم پیچ داد و دیگر نمی دانست بحث را چطور شروع کند. موضوعی که دچار سکته شده بود و به آنی به کما رفت. یک نفس عمیق کشید و به آرامی پرسیدم: حالا علت این ملاقات واقعا چیه؟! لبخند کمرنگی به لبش آمد و گفت: شما چی فکر می کنید؟ شانه ای بالا انداختم و گفتم: فکر میکنم ازم خواسته ای دارید.. لبخندش عمیق تر شد: مثل برادرتون باهوش و زیرک هستید. _ربطی به هوش نداره. مشخصه… خودش را جلو کشید و گفت: به هرحال نیتم بد نیست…