رمان لند
دانلود رمان
  • نام: رمان کینه کش
  • ژانر: عاشقانه، هیجانی
  • نویسنده: راز انصاری
  • ویراستار: رمان لند
  • تعداد صفحات: 2295

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان کینه کش از راز انصاری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

سال ها پیش، نامزدم که ازش یه جنین دو ماهه باردار بودم، قبل عقدمون کشته شد… هیچکس به جز آذرخش نمی دونست من باردارم و بعد از چهلم برادرش، عقدم کرد تا بچه ام حلال زاده باشه… سر سفره عقد شرط گذاشت که بعد از هفت ساله شدنِ بچه، من‌و طلاقم میده و برادر زاده اش رو تنهایی بزرگ میکنه… اما حالا….

خلاصه رمان : کینه کش

عجول و بی دقت گام بر می داشت و آنقدر تند می رفت که حس کرد، عضلات پشت ساق پای اش منقبض شده اند. نفس نفس میزد و چیزی به باقی مسیر نمانده بود… شاید کمتر از صد متر. جای شکر اش باقی بود که خودش توانست مسیر را در پانزده دقیقه برسد. از مقابل گالری فرش بزرگ و چشم نوازی که در حوالی رستوران شان بود، گذشت. ناگهان خودرویی که کمی جلوتر بود، به سمت دخترک دنده عقب گرفت… دیگر خیلی دیر بود برای کنار کشیدن تن و بدن ظریف اش. با چشمان گشاد شده به خودرو

خیره شد و بی هوا جیغ کشید. سرش گیج می رفت و کمر اش تیر می کشید. راننده خودرو سرعتش را کم کرد و محکم روی ترمز کوبید اما خیلی به مهرو نزدیک شده بود و لحظه ای بعد تن دردناک دخترک روی آسفالت داغ افتاد. سرش گیج می رفت و کمر اش تیر می کشید. مردم دور اش جمع شدند اما راننده با بی رحمی تمام گاز داد و از محل تصادف دور شد. زنی ادعا داشت که پلاک خودرو را برداشته و زن دیگری تقاضای تماس با آمبولانس داشت. مهرو اما نگران دیر رسیدن و اخراج شدن از رستوران بود!! کف

دستانش را به زمین فشرد و نیم خیز شد. درد زیادی نداشت و گمان نمی کرد آسیب جدی دیده باشد. ناگاه یکی از زنان اطراف اش گفت: یه شیر پاک خورده پیدا نمیشه این طفل معصوم و ببریم بیمارستان ؟! _خوبم… خوبم خانم چیزیم نیست… شلوغش نکن!! آذرخش که تازه قصد ورود به فرش فروشی اش را داشت، با دیدن جمعیت نزدیک گالری اش جلو رفت. رو به مردی پرسید: _چیشده ؟؟ چرا اینجا جمع شدین؟! _والا یه ماشین زد به این دختر طفلی و فلنگ و بست. آذرخش با دقت به چهره دخترک خیره شد اما او را نشناخت…

خلاصه کتاب
سال ها پیش، نامزدم که ازش یه جنین دو ماهه باردار بودم، قبل عقدمون کشته شد... هیچکس به جز آذرخش نمی دونست من باردارم و بعد از چهلم برادرش، عقدم کرد تا بچه ام حلال زاده باشه... سر سفره عقد شرط گذاشت که بعد از هفت ساله شدنِ بچه، من‌و طلاقم میده و برادر زاده اش رو تنهایی بزرگ میکنه... اما حالا....
خرید کتاب
رایگان
https://romanland.ir/?p=9441
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!