توضیحات
ماهرخ به رسم قدیم بعد از فوت همسرش به عقد برادرشوهرش امیر حسام در میآید؛ در حالیکه هر دو از این وصلت ناراضیند و امیرحسام و خواهر ماهرخ همدیگر را دوست دارند….
نام این اثر: میراث من عذاب
نگارنده: سحر منصور
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان میراث من عذاب
سری تکون دادم و بعد از عوض کردن لباس هام و پوشیدن پیراهن بلندی که از کمد شیرین برداشته بودم، به سرویس بهداشتی رفتم و آبی به دست و صورتم زدم و پایین برگشتم. مامان و آقاجون روی مبلی کنار هم نشسته بودن و حرف می زدند. آقاجون با دیدنم به کنارش اشاره کرد.
– بیا بشین ماهرخ بابا، خسته نباشی.
باد دیدن چای و شیرینی خونگی دلم ضعف رفت. تازه یادم افتاد که حتی ناهار هم نخوره بود