توضیحات
با صدای فریاد بلندی که توی محیط بیمارستان پیچید سیخ سر جام ایستادم ! از کجا میومد این سر و صدا ؟ بچهام متوجه شده بودن که با تعجب به همدیگه نگاه می کردن . ناگهان همه با سرعت به طرف صدا حرکت کردیم !
با دیدن یه مرد قد بلند که جز آشفتگی و نگرانی هیچ چیزی از چهرش معلوم نبود کمی تعجب کردم ، ولی سریع به خودم اومدم !
از این نوع افراد زیاد دیده بودم !
جنون وار فریاد میزد و پرستار ها به زور گرفته بودنش…
نام این اثر: معجزه دستانت
نگارنده: نازنین اسدپور
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان معجزه دستانت
در یک لحظه انگار که به خودم اومده باشم -معجزه ، وای معجزه چرا اینقدر گیجی دختر..
خدا لعنت کنه این ذهن مشغول من رو چطور تونستم موضوع به این مهمی رو ، سر نخ به این مهمی رو فراموش کنم ؟
باید می رفتم سراغ شناسنامم البته نه شناسنامه جدیدم ، اون قدیمیه صد درصد اسم و فامیل پدر و مادرم داخلش بود
من میتونستم پیداشون کنم می تونستم بفهمم که کی هستم ؟ از کجا پیدام شده..
اصال آیا این زندگی که ارسالن تعریف کرده واقعی هست یا نه ؟ ولی حالا نمیشد.