توضیحات
باران دختری که پدر مادرش رو توی تصادف از دست میده و مجبوره با عمو و زن عموی سنگ دلش زندگی کنه. عموش مال و اموال باران رو بالا میکشه و اون رو از خونه بیرون میکنه. باران به دوستش سارا پناه میبره و از طریق اون تو شرکت داداش سارا استخدام میشه. داداش سارا که اسمش امیر عاشق باران میشه و بالاخره باران و امیر بعد چند ماه دوستی، تصمیم میگیرند باهم ازدواج کنند که با ورود آرتان که شریک امیره زندگیه باران از این رو به این رو میشه! آرتان پسر مغرور و جذاب که رحم باران رو از عموش اجاره میکنه و باعث جدایی باران و امیر میشه اما…
نام این اثر: رحم اجاره ای
نگارنده: مریم کلانتری
سبک: عاشقانه اجباری پلیسی
قسمتی از رمان رحم اجاره ای
باران: دلم نمیخواست باهاش حرف بزنم اما حرفایی بود که رو دلم سنگینی میکرد ، اروم لب زدم، کاره دیگه ای هم مونده که باهام نکرده باشی ؟ چرا اینقدر خودخواهی ؟؟ چرا درک نمیکنی کنارت دارم زجر میکشم ؟؟ چرا نمیفهمی وقتی موهامو کوتاه کردی توقع رفتار بهتر از این نباید ازم میداشتی ؟! با بهت خیره شده بود بهم اولین بار بود که با اشکو صدای اروم باهاش حرف میزدم ، انگار متوجه عمق نفرتم بهش شده بود،عصبانیتش خوابیده بود ، دیگه از اون طوفان قبل خبری نبود ، ارومکنارم دراز کشیدو گفت : من نمیخوام بهت آسیبی بزنم …