توضیحات
نگین تک دختر خانواده در کنار پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شده و در۱۴ سالگی و بعد از فوت آنها مجبور به ترک وطن و زندگی در کنار پدر و برادر ناتنیاش در ترکیه، میشود. در اولین حضور رسمیاش کنار خانواده جدیدش با شخصی ملاقات میکند که از دشمنان دیرینه پدر و برادرش است و او از هر گونه ارتباط با این شخص منع میشود.
نام این اثر: توهم عاشقی
نگارنده : اکرم حسین زاده
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان توهم عاشقی
چشم طرف چھار تا شد. باز اگر می گفت، بھ تو چھ؟ نمی خوام جواب بدم یا ھر چیزی در این مایھ ھا… باز قابل قبولتر بود. سوالش زیادی ساده بود. در کل ھمینجوری پرسیده بود. زیاد ھم برایش مھم نبود جواب دریافت کند یا نھ! ولی «نمی دونم.» جواب عجیبی بود. تمام سوالات تا آن لحظھ اش اتفاقی بود ولی حالا صرف کنجکاوی پرسید:
یعنی چی نمی دونم؟ –
ای بابا، چطور باید بھ این فرد توضیح می داد! حس می کرد کمی بی ادبی باشد کھ راھش بکشد و بی جواب برود، برای ھمین گفت:
یعنی توضیحی ندارم. یعنی ولش کنید. یعنی… ھمین!
جوابش اصولا باید یک کلمھ می بود، آره یا نھ! توضیح خاص نیاز نداشت! پا پیچش نشد. زیاد ھم برایش دارای اھمیت نبود. دختر نگاھی بھ چشمان خمار مرد کھ کمی تا نسبتی رنگ روشن داشت، انداخت و سوالی کھ از ھمان اول اذیتش می کرد را پرسید: